دختر در حاليکه پشتش به پسره بود, بغض کرده و ناراحت درختارو نگاه ميکنه.
پسر معلومه که از اين وضعيت رازي نيست .شال دختر رو ميکشه عقب تا روشو برگردونه. دختر با اکراه شالشو درست ميکنه و محل نميذاره.
پسر با يه لبخند شيطنت آميز با صدايي بلند و خونسرد ميزنه زير آواز: درد و بلات, غصه هات به جونم, نزار بيشتر ازين چشم به رات بمونم... مجنونم مجنونم... عاشقانه ميخونم...
دختر : محل نميذاره
پسر: ميخوام بيام خاستگاري نگو نه نميشه... تو هم يه بار قرار بزار نگو نه نميشه
دختر: دور و برش را با نگراني ميپاد و پسر رو چپ چپ نگاه ميکنه.
پسربه صورت دختر لبخند موذيانه اي ميزنه و با فرياد ميخونه) : خيلي کمه اگه بگم واسه چشات در به درم...آخه تو همتا نداري الهي قربونت برم....الهي
دختر: درب آب معدني رو باز ميکنه و آب را ميپاشه روي پسر و ميگه: چته ديوونه...! ؟
پسر نميدونم چه در گوش دختر ميگويد اما وقتي دختر سرش را به نشانه ي نفي تکون ميده. از جايش بلند ميشه و با بلندترين صداي ممکن ميخونه: من فقط عاشق اينم بشينم يه گوشه ي دنج....
دختر دست پسر رو ميکشه تا اونوسر جاش بنشونه. پسر اما گوش نميده... دختر خندش ميگيره و ميشينه.
پسر حالا ساکت مياد کنار دختر و دستش رو دور اون حلقه ميکنه.نميدونم چی در گوش هم پچ پچ ميکنن و هردو با هم ميزنن زير خنده...!
دختر خودش رو توو دستای پسر جمع ميکنه و چشماشو ميبنده...
من در حاليکه محو کارهاي پسر بودم با خودم فکر ميکنم: اين پسر استثناييه... از اون وضعيت بد يکي از بهترين خاطره هاشونو ساخت... اونم تو چند دقيقه!
يادمان باشد:
خوشبختي گمشده همه ماست, مواظب باشيم اگرآن راپيداکرديم خودمان راگم نکنيم ...
هیچ لذتی بالاتر از این نیست که
وقتی صبح آروم داری چشماتو باز میکنی
ببنی به چشمات زل زده
با انگشتای مردنش گونت لمس میکنه و میگه :
همه دنیا یه طرف تو هم یه طرف ♥
هرچه دلم را خالی می کنم باز ...
پر می شود از تو.
چه برکتی دارد دوست داشتنت
و مردانه دلت بگیرد، کدام زن میخواهد آرامت کند…؟
مردانه که بغض کنی چه زنی توانایی آرام کردنت را دارد…؟
مرد که باشی حق این ها را نداری…
مرد که باشی حق ات فقط در دل نگهداشتن است.…
مرد که باشی از دور نمایی کوهی را داری , مغرور و غمگین و تنها.…
مرد که باشی شب که دلت بگیرد
یک نخ سیگار روشن میکنی و
خودت را پشت دودش پنهان میکنی .
گاهی یک حرف زمستان ادم را گرم نگه میدارد.........
چرا ساکتی......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به جهنم که پیر میشوی
دیوانه !!!!!
چروکِ زیر چشمانت
همانقدر زیباست
که چینِ رویِ دامنت
باهام ﺩﻋﻮﺍ ﮐﻦ
ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻗـــﻬﺮ ﮐﻦ
ﺣﺮﺻﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭ
ﺑﻬــــﻮﻧﻪ ﺑﮕﯿـــــﺮ
ﺧﺮﻡ ﮐﻦ
ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺷﮑﻤﻮ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﯼ
ﺍﻣﺎﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻫﯿﭽــــﻮﻗﺖ ﺑﺮﯼ
ﻫﯿﭽــــــــــﻮقت
کسي را دوست بداريد که قلبتان مي خواهد,نه چشمتان...
نگران حرف يا فکر ديگران نباشيد.اين عشق شماست, نه انها
ٲعـوذُ بِـاللّــه مِـن شَـر چشمــــآنت
کہ هـر پلک زدنت سجده واجب دارد
.
.
.
نظر برای این متن فراموش نشه ! لطفاََ
خاکستَرم کُن،،،
مَن به پُکهای بیاَمانَت عادت کردم،،،
هِی میکِشیو میکِشیو میکِشی،،،
و نمیفَهمی،،،
من هم طَعمی دارم،،،
دودی،،،
و لذتی!!!
تو به من اعتیاد داشتیو،،،
و من اَحمَقانه دوستَت!!!
من رودخانه ای را می شناسم
که با دريا قهر کرد
و عاشقانه
به فاضلاب پيوست...
شیر و رفقاش نشستـہ بوבטּ
مشروب میخورבטּ و خوش میگذرونـבטּ
بیـטּ صحبت
شیره نگاهے بـہ ساعتش مینـבازه و میگـہ :
"اُه! اُه ساعت 11 شـבه
بایـב برم ! خانم خونـہ منتظره"
گاوه پوزخنـבے میزنـہ و میگـہ :
"زטּ ذلیلو نگاه
اבعاتم میشـہ سلطاטּ جنگلے !"
شیر لبخنـב تلخـے میزنـہ و میگـہ :
"توے خونـہ یـہ شیـــر منتظرمـہ ! نـہ یـہ گاو"
برای عاشق شدن
نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت،
~ برای عاشق شدن باید یک شخصیت عادی را متفاوت دوست داشت !
ماسه ها فراموشکار ترین رفیقانند
پا به پایت می آیند
آنقدر که گاهی سماجتشان در همراهی حوصله ات را سر میبرد
اما کافیست تا اندک بادی بوزد
یا خرده موجی برخیزد
تا برای همیشه از حافظه ی ضعیفشان ، ردپایت پاک شود
اما ....
ما از نسل ماسه نیستیم
از نسل صدفیم
صدفهایی که به پاس اقامتی یک روزه
تا دنیا دنیاست صدای دریا را برای هر گوش شنوایی زمزمه میکنند...
از شکم مادر متولد شد فاحشه نبود
فاحشه شد
وقتی تنش را لخت در خدمت عشقش گذاشت
فاحشه نبود
وقتی فاحشه شد که از ترس مامورین به خانه پناه برد
وقتی طمع سکس را چشید که لب بر لبهای دیگری گذاشت
کی به فاحشگی انداختت
چشمهایت را باز کن کسی که تنت را بهش هدیه دادی
کسی که شب تا صبح برهنه در اغوشش بودی
کسی که اول برایش عشق بودی
اخر برایش سرگرمی
اکنون معنی فاحشگی را میفهمد
اکنون که عشقش در حال فاحشه کردن دیگریست
یه وقتایی هست که درد تنهایی آدم N برابر میشه....
مثل وقتی که
پر از حرفی....
پر از بغضی ...
پر از اشکی.....
ولی تنها جایی که داری یه دیوار مجازیه..
که روش بنویسی...
ولی میدونی چیه رفیق؟
یه وقتایی لایک و کامنت جواب حال خراب آدم و نمیده....
یه آدم واقعی رو میخوای که بیاد بشینه روبروت...
نگاهش واقعی باشه
حسش واقعی باشه ...
نگرانیش برای تو واقعی باشه...
نمیگم حتما عشق باشه.... یه دوست خوب باشه....
چی بگم ....هی ...
اینقدر همه چیزا مجازیه که کم کم داره حسهای واقعی از یادمون میره انگار...!!!
من تا فراموشی ِ تو هزار خواب ِ رو نشده در آستینم دارم
شب های بی تو باید آنقدر آناکارنینا بخوانم ....
آنقدر ربه کا را از خودکشی نجات دهم ... تا باور کنم
عشق در کتاب ها در دست ویرایش مانده
اینگونه می پرم .... از خواب تو تا سطر ِ بعدی در صفحه ای
که زیر ِ بار چاپ نرفته است
شکست سکوتم
اینک درخت های بارور باور
در مسیر جاده های نمناک عشق سیاه پوشیدند
و ما هر کدام کوله بار جوانی دیگری بر دوش
از شیب تند عاطفه
با پاهایی چوبین
و دست هایی چون پیچک
و چشم هایی متورم از حجم عشق می گذریم
** ** **
انگار در ادامه ی این راه
چیزی نمانده است جز مشتی خاکستر
آنسان که زیر پوشش خاکستر
چیزی نمانده است جز خاکستر
** ** **
ما ناگزیزیم متوقف شویم
روی عقربه های سیاه ساعت
عصا به دست
یا ناگزیریم که برگردیم
و سالهای کشنده ی عادت را
به سوگ بنشینیم
شب های من هم اینگونه میگذرد
در این شهر شلوغ کسی هم پیش من نیست
...
قفس افتاد و شکست و ، آینه افتاد و ترک خورد ...!
تازه فهمیدم دروغ بود ، دنیایی که ساخته بودم ...
دوس دارم ببرمت یه جای شلوغ ,
خیلی شلوغ ,
وایستم اون وسط نگات کنم!
بگم اینارو میبینی؟
بگی آره!...
بگم تو هیاهوی همه این آدما ,
بازم من چشمام فقط دنبال تو میگرده ,
دلم برای تو تنگ میشه... ♥♥
صداهاشونو می شنوی؟
بگی آره!
بگم تو اوج همین صداها دلم دنبال صدای تو میگرده... ♥♥
بگم حالا چشماتو ببند ,
بگو چه حسی داری!
بگی انگار گم شدم بین یه عالمه غریبه ,
بگم اگه نباشی گم میشم بین یه دنیا غریبه ..... ♥♥
چه کسی میگوید که گرانی شده است ؟دوره ارزانی است....
دل شکستن ارزان ، دل ربودن ارزان ، دوستی ها ارزان..
.آبرو ، قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزان تر
قیمت عشق چقدر کم شده است !
کمتر از آب روان..و چه تخفیف بزرگی خورده است
قیمت هر انسان.
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺩﺧتر ﺑﺎﯾﺪ ﺟﻠﻮ مردی که دوسش داره
ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺎ ﺭﻧـــﮕﺎﯼ ﺷــــــــــﺎﺩ ﺑـــﭙﻮﺷﻪ
ﺑﺎﺱ ﭘﺎﯾﻪ ﺑﺎﺷﻪ، ﺷﺮ ﺑﺎﺷﻪ، ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ
ﺍﺯ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻮﻟش ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻩ، ﮐــــِــﺮﻡ ﺑﺮﯾﺰﻩ
ﻫﯽ ﺑﺨﻨﺪﻩ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮش ﺑﺬﺍﺭﻩ ﻫﯽ ﻣﺎﭼش ﮐﻨﻪ
ﻧﻪ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﺚِ ﺟﻮﺟﻪ یه ﺭﻭﺯﻩ ﻏﻤﺒﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ
ﺑﺸﯿﻨﻪ ﺑﺎﻫﺎش ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﭘﻠﯽ ﺍﺳﺘﯿﺸﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﺍﻭﻧﻢ ﺷﺮﻃﺎﯼ ﺧﻔﻦ ﻭ ﻣﻬﯿﺞ
ﺗﻮﻟﺪﺕ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﮐﯿﮏ ﻭ ﺑﮑﻮﺑﻪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻫﺮ ﺑﺨﻨﺪﻩ
ﺣﺮﺻﺘﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﻋﺼﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﯼ ﺑﭙﺮﻩ ﺑﻐﻠﺖ ﻣﺎﭺ ﺑﺎﺭﻭﻧﺖ ﮐﻨﻪ
دختر رویاهای یه مرد بودن به همین راحتی هم نیست ...
انقد تو زندگیش سختی کشیده بود که دفعه اولی که باهاش قهر کردم اسمس داد :
از این بدترهاش سرم اومده...!
ولی لذت ناز کردنو ازت نمی گیرم ، حاضر شو دارم میام دنبالت...
ﺩﻧﻴــــﺎ ﺷﺎﻣــﻞ ﺑﻌﻀـــﻲ ﻫـــﺎ ﻧﻤﻴﺸــــﻪ؛ ﺑﻌﻀــــﻲ ﻫـــﺎ ﺧﻮﺩﺷــــﻮﻥ ﻳـــﻪ ﺩﻧﻴـــﺎﻥ !
غـــرورت را زیــر پـا بگـــذار
تـا مـن بــرایت دنیـــا را زیــر پـا بگـــذارم....
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.
وقتــــی یه زن می گـــه دوستتــــــ دارم یعنـــی روی قلبــــــ مردانــــه ات حسابــــــ باز کـــــرده ...
.
.
.
پلکها را پایین بکش
بهشت چشمانت
چقدر هوس انگیز است !!!
بعضی وقتها
هوس چیدن به سرم میزند . . .
حوای دلم
آدم شدنی نیست . . !
دوست دارم یه بار بشینم موهاتو ببافم
یه چند تارش بریزه .بگم اینارو میبینی ؟؟؟
بگی اره ..!!!
منم بگم با همه دنیا عوضشون نمیکنم
بوی صبح میدهی،
و گنجشکها
در خندههایت پرواز میکنند.
حسودیم میشود
به خیابانها و درختهایی،
که هر صبح
بدرقهات میکنند...
حسودیم میشود
به شعرها و ترانههایی که میخوانی
- خوشا به حال کلماتی،
که در ذهن تو زیست میکنند!-
دلم میخواهد
یکبار دیگر
شعر را
خیابان را
تمام شهر را،
با کودک مهربان دستهایت
از اول،
قدم بزنم...
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
من می شناختم او را
نام تو راهمیشه به لب داشت
حتی
در حال احتضار
آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان
آن مرد بی قرار
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود
وگفتگو نمی کرد
جز با درخت سرو
در باغ کوچک همسایه
شبها به کارگاه خیال خویش
تصویری از بلندی اندام می کشید
و در تصورش
تصویر تو
بلندترین سرو باغ را تحقیر کرده بود
یک روز که باران می بارد،
یک روز که چترمان دو نفره شده
یک روز که همه جا حسابی خیس خیس است ،
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ شده ،
ارامتر از هر چه تصورش کنی ،
...... اهسته می بوسمت....!!!
نه بهار با هیچ اردیبهشتی ,
نه تابستان با هیچ شهریوری ,
ونه زمستان با هیچ اسفندی ,
اندازه پـایـیز به مذاق خیـابـانها خــــوش نیـامــد,
پـائیز مــهری داشـت
کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست ...
من عاشق نیستم ! ♥
.
فقط شبها بدون آغوشت نمیتوانم بخوابم ..
روزها دلتنگ میشوم !
از دیدنت سیر نمیشوم !
عطرت روحم را به پرواز در میاورد !
کنارم که هستی زمان بی معنا میشود ..
یک نگاه گرم و لبخند مهربانت دلم را قرص میکند ..
گرمای دستانت اب روی آتش این روزهایم است ..
.
من عاشق نیستم ...
فقط حرف تو که میشود ..
دیگر هیچ چیز نمیشنو جز نام ♥
.